سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مبانی سواد بصری
>>پوریا ( دوشنبه 84/1/29 :: ساعت 10:16 صبح)

سینمای هراس و فیلم های ترسناک همواره از جذاب ترین نوع سینما در طول تاریخ این هنر-رسانه به شمار آمده است ،چنانچه از همان سالهای نخستین پیدایش سینما ، اینگونه آثار به پرده های نقره ای راه یافت و تماشاگر بسیار یافت . استقبال تماشاگران باعث رونق این ژانر گردید بطوریکه در طی 108 سالی که از عمر هنر هفتم سپری شده ، هنوز از پرمخاطب ترین انواع فیلم محسوب می شود.
درواقع یکی از ماندرگارترین سبک های موضوعی و ساختاری تاریخ سینما یعنی "اکسپرسیونیسم " که اساسا درونگرایی و پرداختن به روحیات درونی بشر از ویژگی های آن به حساب می آید ، با نوع سینمای هراس عجین گشت و از آنجا که فیلم های این سبک به ابعاد ناشناخته آفاق و انفس انسان نظر دارد و این ابعاد معمولا برای اغلب افراد ، وجهی هراسناک و رعب آور ایجاد کرده ( هر عنصر ناشناخته ای بطور طبیعی برای آدمی وحشت آور می باشد) نخستین آثار " اکسپرسیونیستی " سینما در وادی سینمای ترسناک قرار گرفت .
فیلم هایی مانند :"گولم " ، " دانشجوی پراگی " در دهه دوم قرن بیستم و بعد از آن " مرگ خسته " ، "دفتر دکتر کالیگاری " ، سری فیلم های " دکتر مابوزه " و "نوسفراتو" به همراه فیلمسازانی مانند :"فریتس لانگ " و " مورنا"و " روبرت وینه " و....اولین پدیده ها و خالقان اکسپرسیونیستی سینما به عنوان پدران سینمای هراس شناخته شدند ، اگرچه در زمان خود بیشتر به انعکاس روحیات سرخورده و در هم شکسته ملت خویش (آلمان) پس از شکست جنگ جهانی اول عنایت داشتند تا ایجاد رعب و وحشت .
تصویر مخلوقات کریه و قدرتمند که آسایش و امنیت جامعه را برهم می زنند ، پدیده های متافیزیکی که باعث اختلال روحیات بشری می گردند و انسان های با قدرت های مافوق که برای تحت انقیاد درآوردن انسانها به اعمال خشونت بار و شئامت آمیز دست می زنند ، از جمله مهمترین سوژه هایی بود که در آثار فوق به کار گرفته می شد و این به غیر از آن قسم از سینمای اکسپرسیونیستی بود که به آرزوهای دور و دراز آن آدم های سرخورده و نمایش کلان شهرهای متروپولیسی می پرداخت .
اما سینمای هراس در هالیوود ، رنگ و لعاب دیگری گرفت و تقریبا از آن وجه اکسپرسیونیستی خود تهی شده و بیشتر به ترساندن تماشاگر و ارضاء مازوخیستی حس ترسیدن همت گمارد!
فیلمسازانی مثل "جیمز ویل " و " تاد براونینگ " و بعد "ترنس فیشر" و تا اندازه ای "راجر کورمن"(که البته با نگاهی روانشناختی به پدیده حرص و طمع ، ترس را با مفهوم متفاوتی مطرح می کرد ) با الهام از رمان های معروف برام استوکر ( دراکولا ) و مری شلی ( فرانکشتاین) و داستانهای ماورایی بعضی نویسندگان مثل ادگار آلن پو ، وحشت آورترین فیلم های تاریخ سینما را با بازیگرانی چون " بوریس کارلوف" و " کریستو فرلی " و "وینسنت پرایس " ، بر پرده سینماها بردند و خصوصا در 3 دهه 30 و 40 و 50 میلادی این ژانر را گستردگی خاصی بخشیدند به طوریکه حتی در دوران اوج سینمای موزیکال ، فیلم های ترسناک ، تماشاگران زیادی را به سالن های نمایش می کشانید .
سینمای هراس در شرق نیز وجه عرفانی و فلسفی خود را داشت . قصه ارواح و دغدغه های آنان در فیلم هایی همچون "کوایدان " و "اوگتسو مونو گاتاری " با پرداخت هوشمندانه و استادانه ماساکی کوبایاشی و کنجی میزوگوچی ، وجه دیگری از ژانر وحشت بود که در واقع آن اکسپرسیونیسم دهه 20 آلمان را غنای دیگری بخشید و چنانکه خواهم گفت در اوایل قرن بعد موجب تحولی شگرف در محتوی و ساختار این نوع سینما گردیدند.
در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 همراه نفوذ موج نو از اروپا و مشخصا فرانسه و انگلیس به هالیوود ، سینمای هراس نیز که در اواسط دهه 60 به دلیل گرفتار شدن در دام کلیشه ها ، افول چشمگیری نموده بود ، با فیلم های "بچه رزماری " ساخته رومن پولانسکی ( که سال قبلش با فیلم " قاتلین بی باک خون آشام " فیلم های رایج ترسناک را به مضحکه گرفته بود ) و "جن گیر" ساخته ویلیام فرید کین وارد مرحله جدیدی گردید که نمایش بی پروای نمادهای تصویری خشونت و تاسی به سمبل های ضد مذهب و شیطانی به شکلی آشتی ناپذیر ، از ویژگی های آن بود. در دهه 80 فیلم " مرده شیطانی " ساخته سام ریمی این دسته فیلم ها را با فضای تین ایجری ظاهرا سرخوشانه ای در آمیخت که پرطرفدارترین فیلم های هراسناک دهه 90 مثل "جیغ " و " میدانم تابستان سال گذشته چه کردی " منهای وجه ماورایی آن و سری فیلم های " هالووین " و " جمعه سیزدهم " و "کابوس در محله الم استریت " از همان فضای خاص تین ایجری استفاده کردند . این استفاده به آن حد رسید که بتدریج مبدل به کلیشه ای دیگر گشت ، اگرچه بعضی فیلم ها مانند "مقصد نهایی " با بخشیدن وجه تقدیر گرا به آن فضا ، بر قواعدش افزودند .
اما اتفاق مهمی که در آستانه قرن نو وآغاز هزاره جدید افتاد و همچنانکه توضیح دادم به نوعی ریشه در آثار براساس روایت های ارواح در سینمای شرق مثل برخی فیلمسازان صاحب سبک ژاپنی داشت ، جلوی دوربین رفتن فیلم هایی بود که اینبار تماشاگر را به ورای دنیای واقعی و درون جهان متافیزیک برده و با موجودات آن همراه ساخته تا در مقابل آدم ها بایستند." حس ششم " ساخته ام. نایت شیامالان و بخصوص "دیگران" ساخته آلخاندرو آمنابار از این فیلم ها بودند که تحول عمیقی در سینمای هراس درافکندند و آن را به عرصه نوینی وارد ساختند . عرصه ای که برخلاف ماهیت ضد دینی فیلم های ترسناک دهه 70 ، درونمایه ای دینی هم داشت .
اینکه چرا در دو سال اخیر ، آن تحول توسط سازندگان فیلم های ترسناک استقبال نشد را شاید بتوان در 2 عامل اصلی یافت : اول استقبال بیشتر از کلیشه ها و دوم ماجرای 11 سپتامبر 2001 نیویورک که هالیوود را مجددا به سوی نمایش تهدیدات بیگانگان علیه جامعه بشری و ترسیم اشکال مشمئز کننده و تهوع آور از آنها کشانید و مسئولین کمپانی ها هم از این سندرم ایجاد شده استقبال نموده و اساسا آن را حمایت کردند .
در حالی که معمولا اکران آثار ترسناک را به زمان مراسم هالووین موکول می کنند تا تماشاگر بیشتری داشته باشد ، ولی در سال جاری این نکته شگفت آور به چشم خورد که در 6 ماهه نخست سال شاهد نمایش تعداد زیادی فیلم های این ژانر بودیم که از میان آنها 6 فیلم "28 روز بعد" ، "شکارچی رویا" ، "جیپرز کیپرز2" ، "فردی و جیسن " ، " هویت" و "چرخش عوضی" قابل تامل به نظر می رسد .
تقریبا هر 6 فیلم ،مجموعه ای از عناصر تکراری همان کلیشه های دهه های میانی قرن گذشته به علاوه برخی پارامترهای رایج ترساندن سینمایی در دهه 90 می باشند .
در بین 6 فیلم نامبرده ، "28 روز بعد " ساخته فیلمساز بااستعداد انگلیسی "دنی بویل " از سایرین تماشایی تر می نمایاند اگرچه ملهم از فیلمی مشابه در دهه 60 به نام " آخرین مرد روی زمین " به کارگردانی مشترک "اوبالدو راگونا" و " سیدنی سالکو" با بازی وینسنت پرایس جلوه می کند که آن فیلم نیز با فضایی آپوکالیپسی ، کره زمین را در اثر شیوع یک ویروس ناشناخته گرفتار درگیری زامبی ها با بازماندگان نسل بشر نشان می داد . دنی بویل به روال امروز نگرانی خود را از شیوع عنصری نابودگر انسان روی زمین که بنا به تصویرش در سکانس افتتاحیه فیلم ریشه در درگیری های خشونت بار امروز دنیا دارد ، ابراز می دارد . شاید بتوان با همان نگاه رایج ، آن عنصر نابود گر را "تروریسم" تعبیر نمود که از خارج از جهان متمدن به آن تحمیل می گردد ولی تاکید بویل بر توحش نیروهای نظامی که می خواهند بشر را از خطر زامبی ها نجات بخشند ، به عوامل منفی فیلم ماهیتی میلیتاریستی می بخشد که حتی از زامبی ها هم ویرانگرتر نشانشان می دهد .
دنی بویل که پیش از این با فیلم های "گور کم عمق" و "قطاربازی " ، نوید به میدان آمدن یک سینماگر جوان نوگرا را در سینمای امروز داده بود ، در " 28 روز بعد " اگرچه به موضوع رایج این روزها گردن می نهد ولی در نهایت آن را با دیدگاهی متفاوت سمت و سو می بخشد .
اما 5 فیلم دیگر نه تنها از ورطه کلیشه ها و تصاویر و سوژه های تکراری فراتر نمی روند بلکه حتی با استفاده از تمام عناصر ساختاری و محتوایی دیرین ژانر ترسناک هم قادر به به ترساندن تماشاگر نمی باشند . تماشاگری که با فیلم " دیگران " آن سوی مرز ترس را تجربه کرده و از جنبه فانتزی قضیه هم که حساب کنیم با امثال "هری پاتر " و " شرک " جهان جادوگران و دیوان و ساحران را همدرنوردیده ، دیگر از سر و صدای جنگ گودزیلا گونه "فردی کروگر " و " جیسن " نمی ترسد و آدمخواری آن قبیله ناشناخته در "چرخش عوضی " ، وی را به هراس نمی افکند . زیرا کانیبالیسم را در شکل جذابش در "سکوت بره ها " و " هانیبال" دیده است و حتی تازه ترین اقتباس از داستانهای معمولا ترس آور "استفن کینگ " را ( با آن سابقه ای که از وی در فیلم هایی مانند:"تلالو" و "دالان سبز" به خاطر داریم) تحت عنوان " شکارچی رویا " به کارگردانی لارنس کاسدان درباره بیگانه های زشت و تهوع آوری که به جان آدمیزاد افتاده اند ( بر اساس همان تئوری کهنه تهدید جامعه متمدن از خارج آن که چند دهه پیش متوجه اردوگاه کمونیسم بود و امروز ملل مخالف توسعه طلبی آمریکا را در کادر قرار می دهد ) نیز حسی برنمی انگیزد ، چراکه قابل قبول تر از آن را در سری فیلم های " بیگانه " پیش از این رویت کرده است که چگونه درون شکم آدمها لانه می کنند و بعد به شکل مشمئز کننده ای بیرون می زنند .
جیمز منگولد هم با آن روانشناسی مک مورفی وارش در " دختر از هم گسیخته " ، در فیلم جدیدش "هویت " و در آن متل دورافتاده متلق به یک " نورمن بیتس " دیگر ( علیرغم پرداخت هوشمندانه بعضی جزییات و فضا سازی نسبتا موفق ) ، نمی تواند شخصیت دکتر مابوزه وار آن بیمار روانی و تاثیرش روی کاراکترهای دیگر را تعمیق بخشد تا بر مخاطب تاثیر لازم را بگذارد . ضمن اینکه وی نیز همچنان بنا به تفکر غالب در محافل سیاسی غرب به تاثیر نوعی دیدگاه کاریزماتیک در ایجاد روانپریشی های جهت مدارانه و منجر به جنایات فجیع امروز در دنیا قائل است که امنیت ادعایی کنونی را بر هم زده .
و بالاخره "جیپرز کریپرز 2 " که آن منطق "لولو خرخره " گونه قسمت اولش را ندارد ، در بعضی بخشهای خود حتی تماشاگران را در سالن به خنده وامی دارد!! شاید کاستی اصلی آن به قابل سرکوب گردیدن آن موجود غیر قابل دسترس و نامیرای قسمت اول برگردد که بازهم احتمالا نمادی از دشمن تهدید گر خارج از دنیای به اصطلاح متمدن امروزی به شمار می آید !
به هر حال به نظر می آید که سینمای هراس امروز با گرفتاری در چنبره تفکر حاکم بر رسانه ها و کمپانی های دنیای غرب ، دیگر آن ماهیت آشفته کننده و و بر هم زننده قواعد طبیعی را که در هر زمان متفاوت ترسیم می گردند ، از دست داده و چنین به نظر می رسد که به قواعد پنهان سینمای پروپاگاندای پس از یازدهم سپتامبر تسلیم گشته .
و به دلیل فقدان همان عنصر اساسی عرصه ناشناخته هاست که حتی جیغ های کرکننده اش هم قادر به ترساندن تماشاگر نیست و یا اگر وحشتی هم برانگیزد ، کاملا مقطعی اثر می نماید و به هیچوجه ماندگار نمی باشد . آنچه که فی المثل هنوز از به یاد آوردن حرکت مخوف کشتی خالی از سکنه کاپیتان بلاد در "نوسفراتو " در ذهن ایجاد رعب می کند و یا حس ترسی که هنوز پس از سالها از به خاطر آوردن جشن شیاطین در " بچه رزماری " یا صداهای گوش خراش " ریگن " در فیلم " جن گیر " و یا تغییر قیافه جوان های فیلم " مرده شیطانی " در دل انسان می افتد .
در واقع امروز از سینمای هراس ( همچنانکه فیلم نمونه ای این سالهایش یعنی " جیغ " ساخته وس کریون با زبان بی زبانی نشان داده بود ) فقط مضحکه ای بیش نمانده است
                                              سعید مستغاثی                                     
  
                                                                                                                                  


  نوشته های دیگران ()
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 3
بازدید دیروز:  0
مجموع بازدیدها:  53893
منوها
» درباره خودم «


مبانی سواد بصری

» فهرست موضوعی یادداشت ها «

1 . سیر و سلوک ادیپی .
» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

سوره
فیلمنامه
فیلم نگار
هفته نامه الکترونیکى
ردای هنر
سورنا
savezva
imdb
نوین تصویر
نگاه شخصی من

» وضعیت من در یاهو «

یــــاهـو